شازده ما آرتین جانشازده ما آرتین جان، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 28 روز سن داره
عشقولانه من وباباییعشقولانه من وبابایی، تا این لحظه: 15 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

❀ღشازده خونه ما...(آرتین)❀ღ

دندونی

یه پست متفاوت

سلام  سالروز ولادت فرخنده پیامبر بزرگ اسلام(ص)، آموزگار محبت و جلوه رحمت را به همه دوستان گلم تبریک میگم. امروز تصمیم گرفتم به خاطر این میلاد بزرگ یه کیک خوشمزه ای که الهام جون مامان محیا بانو یاد داده بود رو درست کنم.واسه دفعه اول بدک نشد خوب از آب در اومد. همین جا از الهام جون تشکر میکنم اینم عکسی از کیک(جای همه دوستان خالی)         ...
29 دی 1392

آرتین بلا

سلام گلم بازم مامان بدقول شد نمیدونم چرا این روزها اصلا دل و دماغ نت و وبلاگ ندارم شاید از سرماخوردگی باشه آخه سرما خوردم اساسی، الان یه هفته است که مریضم و خوب نمیشم.خوب بگذریم... گل پسرم این ماه از ماههای قبل شیطونتر شدی دیگه کاملا همه چی رو میفهمی وقتی میگیم برو یه چیزی رو بیار میری و میاری. فقط یه خورده خوب غذا نمیخوری که نمیدونم باید چیکار کنم فقط دوست داری شیر بخوری تند تند هم میام بغلم و میگی مَمَ از  وقتی که از پستونک بازت کردم بیشتر به شیر وابسته شدی چیکار کنم خود کرده را تدبیر نیست اینم عکسی از کارهای آرتین بالاخره یاد گرفتی که حلقه ها رو بندازی جاش البته نامرتب(خوب یواش یواش دیگه)     ک...
23 دی 1392

سیزده ماهگی

سلام گلم سیزده ماهگیت مبارک گل پسرم  باید منو ببخشی آخه این چند روز به خاطر اینکه خانم جون(مادر بزرگ مامان)رو از دست دادیم اصلا دل و دماغ هیچ کار رو نداشتم به خاطر همین زیاد نتونستم بیام وبلاگت و از کارای جدیدت بنویسم قول میدم جبران کنم این ماه پیشرفتهای خوبی داشتی.مامان،بابا،قاقا،به به رو قشنگ میگی و من و بابا هم دلمون ضعف میره از مبل میگیری بلند میشی بعد دستهاتو ول میکنی 2 3 ثانیه وایمیستی بعد که متوجه شدی خودت وایستادی شاید از روی ترس خودتو میندازی زمین، وقتی بهت میگیم آرتین چراغ رو روشن کن از دیوار میگیری بلند میشی و کلید برق و میزنی و تازه ذوقم میکنی،از روی عکس مامان و بابا رو نشون میدی ولی وقتی بابا خونست و میگم ب...
12 دی 1392

پیام تشکر

سلام به همه دوستای گلم قلب بزرگتان که سرشار از معرفت و محبت است همیشه تپنده باد. خیلی مهربان هستید . همیشه دریادل باشید و پراحساس تشکر از همه شما بابت ارسال پیام  و اظهار همدردی،امیدوارم همیشه شاد باشید.  
7 دی 1392

چند روز نیستم

 مادر بزرگ عزیز و دوست داشتنیم بار سفر بست و در عروجی ناباورانه سبکبال از خاک به افلاک پر گشود و ما رو در موج سهمگینی از مصیبت و اندوه فرو برد     با رفتنش داغی رو به دل همه   گذاشت ولی خودش راحت شد  . به خاطر این مصیبت یه چند روزی نیستم مادربزرگ عزیزم روحت شاد  ...
3 دی 1392

شب یلدا92

سلام گل پسرم دیشب شب خوبی بود طولانی ترین شب سال،امسال تو پیشمون بودی و این باعث شده بود که جشنمون شیرین تر باشه البته پارسالم تشریف داشتی ولی خیلی کوچیک بودی(18 روزه) فقط آجیل و تخمه یادم رفته بزارم امسال خونه خودمون بودیم و جایی نرفتیم.یه جشن سه نفره کوچولو گرفتیم که خیلی خوش گذشت جای همه خالی.دست پدرجون و مادرجون(پدر و مادر مامانی)بابت وسایلهایی که برامون خریدن درد نکنه  میریم سراغ عکسها   این فرش رو هم بابایی هدیه شب یلدا برای من و شما پسر گلم خریده.دستت درد نکنه همسرگلم اینها هم هدیه شب یلدای پدر جون و مادرجون که بازم دتشون درد نکنه هدیه آرتین(پلیور،ژاکت،دو تا شلوار راحتی و...
1 دی 1392
1